17 مرداد ماه در تقویم ایران به روز خبرنگار موسوم شده است. این گزارش به پاس تلاش بی شائبه همه خبرنگاران تنظیم و تقدیم می شود.
17 مرداد ماه در تقویم ایران، به "روز خبرنگار" موسوم شده است. این روز نماد پاسداشت همه تلاش های صادقانه ای است که «پاسداران حریم قلم و اندیشه» برای آشکار ساختن واقعیت دارند.
چشم همیشه مراقب
آری، خبرنگار چشم همیشه مراقب جامعه است و طلایه دار جبهه آگاهی و اطلاع رسانی و ان تنها یک شغل نیست بلکه "خبرنگاری" یک هنر است، "خبرنگاری" یک عشق است.
خبرنگار خود را از مردم و مردم را از خود می بیند و می داند و نمی تواند از کنار رویدادهایی که شاید برای بسیاری بی اهمیت هستند بگذرد. خبرنگار مراقب است، پیگیر است، جسور است، خبرنگار حق طلب است و حق نگار. خبرنگار شاید اغراق کند امّا هرگز دروغ نمی گوید.
خبرنگار رسالت خود را ارتقاء آگاهی ها می داند چرا که؛
اقتضای جان چو ای دل آگهی است
هر که آگه تر بود جانش قوی است
آری، نامگذاری روزی به نام خبرنگار، فقط برای تکریم خبرنگار نیست بلکه برای تعظیم به ساحت والا مرتبه «حقیقت طلبی» است و دغدغه ای که خبرنگار برای آن دارد.
شاید هیچ اتفاق خاصی در این روز برای خبرنگار رخ ندهد. شاید اصلاً درآمدش آنگونه که می خواهد نشود. شاید مشکل بیمه اش حل نشود. شاید دیگر کتک نخورد. شاید دیگر «به تو مربوط نیست» نشنود. شاید دیگر از جلسه ای که رسماً به آن دعوت شده بیرونش نکنند. شاید دیگر وسایل کارش را نگیرند و مجبور نشود هر روز به اینجا و آنجا پناه ببرد و آن ها را پس بگیرد و هزار هزار شاید دیگر.
امّا؛
شاید قرار این است که به دیگران بگوییم «زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود»
شاید قرار این است که بعضی ها بدانند و بفهمند که خبرنگار واسطه مردم و مسئولان است.
شاید قرار این است که بعضی ها بدانند و بفهمند خبرنگار گول نمی خورد، خبرنگار راست می بیند، راست می گوید و راست می نویسد.
سلاح من، "قلم"
قلم در دست خبرنگار، فقط وسیله ای نیست که کاغذ سیاه کند، قلم در دست خبرنگار تیری است سرکش به قلب دروغ ها و دورویی ها؛ دشنه ای است که پرده های ناراستی را می درَد و فروغ حقیقت را هویدا می سازد.
آفرین به خبرنگار، به آنچه انتخاب کرده و به آنچه برای آن هزینه می دهد. آفرین به خبرنگار، به آنچه دنبال آن است و به آنچه می نویسد و به آنچه میگوید. آفرین به خبرنگار، به آنچه ثبت می کند و به آنچه نشر می دهد.
«ن وَ الْقَلَمِ» و قسم به قلم.. وقتی سلاح کار من این قسمی است تا خبرنگار را بابت واژه به واژه قبل از مردم مقابل پروردگار قرار دهد و نشانی باشد در دستش تا هیچ گاه رسالتش را فراموش نکند.
پلی که نامرئی بود
اگر بخواهیم تنها یک تشبیه به جا برای خبرنگار به کار بریم باید اورا پلی بدانیم میان مردم و اشخاص که از روی او رد شدند اما کسی حسش نکرد و گویی نامرئی بود، پلی که متصل کرد احوالات و خواسته های ملت از اشخاص(سیاستمداران، دولتمردان، کارگزاران و ...) و متقابلا اشخاص از مردم راف به همین منظور می توان او را نماینده دو طرفه نامید.
امروز همه به خبرنگار تبریک می گویند، همان شماره تلفن هایی که تا دیروز باید برای بار هزارم دکمه "redial" را می زدی تا پاسخ دهند! و چه صبور باید بود برای شنیدن به کرات روزانه این بوق تلفن و از دست دادن امید که او جواب خواهد داد.
این تراژدی زمانی تکمیل خواهد شد که خبرنگار گاها مورد استفاده ابزاری قرار می گیردند و اگر قلم صادقش سمت و سوی انتقادی بگیرد با او قهر می کنند و از اخبار مربوطه محروم می شود تازه بماند شکایت هایی که از این قشر در این راستا می شود که همه و همه از حساسیت و این بار سنگین حکایت دارد که بر دوش وی است.
برف، آفتاب و طوفان..هرچه باشد او زیر آن خواهد ایستاد!
"باران" می بارد و او تلفن به دست به دلیل حساسیت کار مجبور است زیر همین باران خبر را مخابره کند، برف می بارد و شاید در این روز برنامه مهمی باشد و او مجبور است هر طور شده برای مخابره خود را به محل برساند، "آفتاب" می تابد و او گاها ساعت ها زیر آفتاب می ایستند تا شاید خبری از این دری که پشت ان ایستاده بیرون آید و یا لحظه ای را از دست ندهد.
چه ساعت های دیر وقتی که او در تاکسی بازگشت به خانه خبر مخابره می کند اما کسی نمی داند این خبر ترگل ورگل حاصل زحماتی است که همه با عشق تقدیم ملت می شود چرا که اگر عشق وجود نداشت عبور از همه این ها، هرگز ممکن نبود.
دستی که دراز میشود برای مشتی حقیقت
برای این در جمع، صرف نظر از اینکه گویی خبرنگاران با دیدن یک مسئول موتورهای جتشان روشن می شود و خود را به او می رسانند، سختی کار از انجایی شروع میشود که میان هیبت دوربین هایی متعدد و پایه هایشان که مستقر کردن ان در آن واحد خود دستمریزاد دارد باید به نحوی خود را در این حلقه قرار داده و گوی سبقت سوال پرسیدن را بربایی و در دل به خدا بگویی که کاش دست من از این دراز تر می بود!
البته همیشه هم اینگونه نیست، گاها این جمعیت مسیری را با همین وضعیت که توضیح داده شد به دنبال مسئول محترم می دوند تا شاید بتوانند پاسخی حتی در حد یک کلمه بشنوند.
مردم آگاه ایران با بینش عمیق خود همواره ارتباط نا گسستنی را با کارگزارات خود داشته اند اما خبرنگار به عنوان پل و مجرای این دو با یکدیگر نقش مهمی را بازی می کند پس لطفاً به احترام «چشم های همیشه مراقب» بایستید!
منبع: باشگاه خبرنگاران